Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inferentially
U
ازراه استنباط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pervertible
U
ازراه در رو
by ear
U
ازراه گوش
by indirection
U
ازراه تقلب
by sea
U
ازراه دریا
heretically
U
ازراه رفض
gymnastically
U
ازراه ورزش
catechist
U
ازراه پرسش
conjugally
U
ازراه زناشویی
controversially
U
ازراه مباحثه
demonstratively
U
ازراه اثبات
offensively
U
ازراه تهاجم
foully
U
ازراه خیانت
exegetically
U
ازراه تفسیر
by courtesy
U
ازراه التفات
diagnostically
U
ازراه تشخیص
encouragingly
U
ازراه تشویق
posteriori
U
ازراه استقرار
intuitively
U
ازراه کشف
intuitively
U
ازراه انتقال
algebraically
U
ازراه جبر
paraphrastically
U
ازراه تفسیر
introspectively
U
ازراه خودنگری
interrogatively
U
ازراه پرسش
interposingly
U
ازراه مداخله
inquiringly
U
ازراه بازجویی
inquiringly
U
ازراه استفسار
intuitively
U
ازراه برهانی
catechization
U
ازراه سئوال وجواب
philosophically
U
ازراه حکمت دوستی
basophobia
U
هراس ازراه رفتن
inferentially
U
ازراه نتیجه گیری
foully
U
ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
ingratiatingly
U
ازراه خود شیرینی
to break a way
U
موانع را ازراه خودبرداشتن
professionally
U
ازراه پیشه یاکسب
glozingly
U
ازراه عیب پوشی
hieroglyphically
U
ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
air movements
U
حرکت دادن ازراه هوا
long-distance
U
ازراه دور تلفن کردن
rje
U
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
long distance
U
ازراه دور تلفن کردن
gnosticize
U
ازراه عرفان تشریح کردن
withdrawals
U
تخلیه مواضع ازراه هوا
debaueh
U
ازراه درکردن گمراه کردن
withdrawal
U
تخلیه مواضع ازراه هوا
endermic
U
ازراه پوستی از ورا پوست
concretionary
U
تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
polemically
U
ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
sequitur
U
استنباط
corollaries
U
استنباط
corollary
U
استنباط
readings
U
استنباط
presumption
U
استنباط
presumptions
U
استنباط
elicitation
U
استنباط
eduction
U
استنباط
reading
U
استنباط
inference
U
استنباط
inferences
U
استنباط
intriguingly
U
با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
patronizingly
U
ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
demonstratively
U
با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
telecommunications access method
U
روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
refutation
U
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
gamogenesis
U
زاد و ولد ازراه جفت گیری
inferred
U
استنباط کردن
inferring
U
استنباط کردن
deducible
U
استنباط شدنی
inference program
U
برنامه استنباط
inferable
U
قابل استنباط
induct
U
استنباط کردن
inducted
U
استنباط کردن
inducting
U
استنباط کردن
inducts
U
استنباط کردن
educt
U
استخراج یا استنباط
educe
U
استنباط کردن
infer
U
استنباط کردن
inferible
U
قابل استنباط
presumption
U
استنباط گستاخی
deduces
U
استنباط کردن
reads
U
استنباط کردن
deducing
U
استنباط کردن
presumption of law
U
استنباط قانونی
read
U
استنباط کردن
to be deduced
U
استنباط شدن
presumptions
U
استنباط گستاخی
deduced
U
استنباط کردن
follows
U
پیروی استنباط
infers
U
استنباط کردن
followed
U
پیروی استنباط
follow
U
پیروی استنباط
deduce
U
استنباط کردن
implications
U
مفهوم استنباط
implication
U
مفهوم استنباط
bobbing
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
impo
U
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
parrotry
U
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
parasyntheton
U
واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
bobs
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bob
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
nonsequitur
U
عدم استنباط قضایا
presumption of fact
U
استنباط از روی امارات
divined
U
کشیش استنباط کردن
divining
U
کشیش استنباط کردن
infers
U
استنباط کردن پی بردن به
infer
U
استنباط کردن پی بردن به
divine
U
کشیش استنباط کردن
inferrable
U
قابل استنباط برامدنی
educible
U
قابل استخراج یا استنباط
inferring
U
استنباط کردن پی بردن به
inferred
U
استنباط کردن پی بردن به
inferentally
U
بطریق استنتاج یا استنباط
divines
U
کشیش استنباط کردن
to i. from somebodies words
U
از حرفهای کسی استنباط کردن
scilicet
U
از این چنین استنباط میشود.....
break the bank
<idiom>
U
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
dedication
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
sand crack
U
ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone
U
الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
deduction
U
استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
structuralism
U
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
implied assumpist
U
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
objectivism
U
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
multipe expansion of credit
U
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
eliciting
U
استخراج کردن استنباط کردن
elicit
U
استخراج کردن استنباط کردن
elicited
U
استخراج کردن استنباط کردن
construes
U
تعبیر کردن استنباط کردن
elicits
U
استخراج کردن استنباط کردن
construe
U
تعبیر کردن استنباط کردن
construed
U
تعبیر کردن استنباط کردن
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
remote control
U
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com